مارینا  جونمارینا جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

زندگي قشنگ ما

هفت ماهگی و پیشرفتهای چشمگیر پرنسسم

                    سلام مامانی . سلام عــــــــــــــــــــــمرم .سلام عشـــــــــــــــــقم .سلام عســـــــــــــــلم این ماه شما هفت ماهه هستی . این عدد هفت برای من خیلی قشنگه چون خیلی پیشرفت های حرکتی داشتی . خودت از حالت خوابیده بلند می شی می شینی . فرم چهار دست و پا رفتن رو به خودت می گرفتی که الان 4 روزه یهوو شروع کردی به چهار دست و پا رفتن  . من و بابا خیلی لذت بردیم. در واقع 7 ماه و 10 روزگی شما داشتی بازی می کردی . من به بابا گفتم مارینا عاشق سوئیچ منه. سوئپ رو گرفتم بهت نشون بدم که بخندی بابا ببینه . یه دفعه دیدیم شما مثل جت شرو ع کردی ب...
25 شهريور 1392

اولین سفر پرنسسم ..........کوش آداسی

دختر نازم شما الان 5.5 ماهه هستی . من و بابایی فک کردیم که شما دیگه به اندازه ای بزرگ شدی که با هم بریم سفر. از انجایی که هر دومون (من و بابایی )خیلی به این سفر احتیاج داشتیم سریع شروع کردیم به برنامه ریزی .تصمیم داشتیم جایی بریم که پروازش کوتاه باشه . به زبانشون کاملا مسلط باشیم تا خدایی نکرده اگه برای شما مشکلی پیش اومد راحت بتونیم حل کنیم (مریضی )بیشتره وقتمون تو هتل بگذره و جایی باشه که بتونیم جسابی ریلکس کنیم . و در یک اقدام بی سابقه در عرض 2 روز تصمیم گرفتیم و بلیط ها رو رزرو کردیم واسه کشور زیبای ترکیه و شهر قشنگ کوش اداسی . آماده شدن به این سرعت برای مامانی خیلی سخت بود ولی با کلی استرس انجام شد و ما با ماشین خود...
16 شهريور 1392

مارینا ..............صاحب هر چیزه پسندیده

                                                عزیزم . .... امروز می خوام از اسم قشنگت برات بگم. راستش تا به حال تو وبلاگت اسمت رو نگفتم بود . خیلی از بازدید کننده ها اسمت رو ازم می پرسن. وقتی شما تو دل مامان بودی من خیلی دنبال اسم بودم .قرار بود من چند تا اسم گلچین کنم و با بابایی انتخاب کنیم . من اندیا و لیانا و مارینا رو دوست داشتم . و بابایی هلن . البته من هم از هلن خوشم می یومد. خلاصه بعد از کلی نظر سنجی تصمیمون ما...
16 شهريور 1392
1